اکران فیلم های جدید فصل پاییز رقیبان تازه ای برای عروسک های سینمایی شدند.
پیشتولید فیلم«سلام تهران» از 7 مهرماه سال جاری همزمان با میلاد با سعادت امام رضا (ع) آغاز شد.
سخنگوی سازمان سینمایی اعلام کرد بیانیهای که امروز منتشر شده حاوی نامها و عناوینی است که هیچ کدام جایگاه قانونی ندارند.
تدوین فیلم سینمایی «سلام خداحافظ» به کارگردانی پرویز شهبازی و تهیهکنندگی امیر سمواتی به پایان رسیده و صداگذاری فیلم به تازگی آغاز شده است.
كمپاني فيلمسازي ديزني خبر مرگ يكي از خدمه پشت صحنه فيلم «تفنگدار تنها» را تاييد كرد.
نخستین فیلم رنگی تاریخ سینما را که ۱۱۰ سال پیش ساخته شد، در ادامه مطلب ببینید!
محمدرضا فروتن در تازه ترین فیلمش در نقش پسری به نام «پیمان» ایفای نقش کرده است که یکی از دوستان صمیمی اش به ناگاه ناپدید شده و همین مساله، ماجراهایی را برای وی رقم می زند.
آلبوم "جز تو" با صداي محمد عليزاده تا يك ماه ديگر روانه بازار خواهد شد.
«آل پاچینو» ابرقدرت بازیگری سینمای هالیوود در تازه ترین حضور سینمایی اش در یک کمدی به نام «رفقای روپا/شوی رفقا» ایفای نقش کرده است.
با آغاز فصل پاييز، اكران سه فيلم «بغض»، «من همسرش هستم» و «بوسيدن روي ماه» از هفته جاري در سينماهاي تهران آغاز ميشود.
براد پبيت ستاره سينماي هاليوود از تمايلش براي بازي در فيلمهاي باليوودي خبر داد.
جديدترين ساخته عباس كيارستمي از روز شنبه (15 سپتامبر) در سينماهاي ژاپن اكران خود را آغاز كرده است.
سالن هاي سينمايي اين روزها دچار افت و خيز بسيار شده و پس از يك ماه آرامش دوباره دچار آشفتگي شده است.
منبع:سینما خبر
فیلم سینمایی «بوسیدن روی ماه» به کارگردانی همایون اسعدیان دو نمایش در سی و یکمین جشنواره فیلم ونکوور کانادا دارد.
به گزارش سیمافان و به نقل از ایسنا: فیلم «جدایی نادر از سیمین» دومین فیلم پرفروش آمریکای شمالی در سال ۲۰۱۲ نام گرفت.
نشریه هالیوود ریپورتر در گزارشی اعلام کرد، فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی با فروش ۰۹/ ۷ میلیون دلاری، رتبه دوم پرفروشترین فیلمهای خارجی در آمریکای شمالی در سال ۲۰۱۲ را به دست آورد.
کمدی فرانسوی «دستنیافتنیها» به کارگردانی «الیورناکاچ» و «اریک تالدانو» با اختلاف اندکی و با فروش ۱/ ۷ میلیون دلار در صدر پرفروشترین فیلمهای خارجی اکران شده در آمریکای شمالی قرار گرفت.
«جدایی نادر از سیمین» که برای اولینبار در تاریخ سینمای ایران جایزه اسکار را بهدست آورد، افتخارات متعددی در سال ۲۰۱۱ و سال جاری میلادی کسب کرد.
این فیلم در طول ماهها نمایش در سراسر جهان در جشنوارههای برلین، هنگکنگ، بوینسآیرس، استانبول، بخارست، لوگزامبورگ، ترانسیلوانیا، سیدنی، کارلووی واری، ایروان، ملبورن، دوربان، تلورید، تورنتو، سنسباستین، آتن، هلسینکی، نیویورک، ریودوژانیرو، ابوظبی، آمستردام و جشنواره صوفیه نمایش یافت
کلاه قرمزی ۱: این موضوع را حتما شنیدهاید اما خاستگاه کلاهقرمزی تلویزیون است. او در تلویزیون به شهرت رسید و سپس گیشههای سینما را فتح کرد. اولین فیلم او در سال ۱۳۷۳ اکران شد که یخ سینماها را شکست. استقبال بینظیر مردم از این افسانه سینما و تلویزیون به حدی بود که این فیلم سینمایی پرفروشترین فیلم دهه ۷۰ در اکران اول شد. شاید جالب باشد که بدانید فیلم «کلاهقرمزی و پسرخاله» رکورد فروش ۵۰ میلیون تومان در آن زمان را زد و این رکوردشکنی زمانی رخ داد که بلیتهای این فیلم سینمایی فقط ۵۰تومان بوده است! پیش از این هم فیلمهایی در ژانر کودک توجه مخاطبان را به خود جلب کرده بودولی کلاهقرمزی همواره موفقیتی استثنایی داشته است.
گلزار ۱: گلزار در این سالها کمتر با بازیگری یک تیم تشکیل داده است اما هر بار این اتفاق افتاده نتیجه خارقالعاده بوده است در سال ۸۲، حضور گلزار در کنار هنرمندانی مثل امین حیایی و مهناز افشار موجب هیاهو شد. مردم برای دیدن ستاره موردعلاقهشان ساعتها در صف تهیه بلیت میایستادند و این شاید شروع خوبی بود برای دومین سوپراستار سینمای ایران. درنهایت فیلم «کما» با فروش ۶۱۰ میلیون تومان به اکرانش خاتمه داد و باعث شد «کما» در جدول پرفروشترین فیلمهای ایرانی مطرح شود. این فروش بیسابقه نظر بسیاری از کارگردانان و تهیهکنندگان را به خود جلب کرد.
کلاه قرمزی ۲: این استقبال گسترده از سوی مردم، تمام عوامل دستاندکار ساخت این مجموعه را بر آن داشت تا پس از گذشت ۸سال فیلم جدید این مجموعه سینمایی به نام «کلاهقرمزی و سروناز» را روانه پرده سینما کنند و اینبار در سال ۸۱، کلاهقرمزی توانست ۵۵۰میلیون تومان فروش را عاید سینما کرد. در آن زمان گفته میشد بیشتر طرفداران کلاهقرمزی نوجوانهایی هستند که با او بزرگ شدهاند و همچنان دل در گروی شوخیها و حرفهای او و سایر عروسکهای جذاب این مجموعه دارند که هریک طرفداران خاص خود را پیدا کرده بودند.
گلزار۲ : پس از «کما»، «آتشبس» که محصول همکاری دوباره گلزار با مهناز افشار بود باز هم رکوردشکنی کرد و فروشش به یک میلیارد و ۱۰ میلیون تومان رسید. آتشبس فیلمی خوشساخت بود که جنبههای دیگری از گلزار را به نمایش گذاشت. بازیگری که میتوانست روی صحنه بدرخشد. در ادامه این روند گلزار سال ۸۶ با فیلم «توفیق اجباری» باز هم فروش گیشه را افزایش داد و اینبار با رقم یک میلیارد و ۶۴میلیون تومان اما در اوج این رکوردزنیها ناگهان برگ تقدیر طور دیگری رقم خورد.
کلاه قرمزی ۳ : این قصه باز هم تکرار شد و اینبار در سال ۹۱ یعنی بعد از گذشت ۱۰سال کلاهقرمزی اینبار با شخصیت جدیدی به نام بچه ننه، میزبان لبخندهای مردم شد. اما این استقبال بهطور چشمگیری وسیعتر از دفعات پیش بود. کلاهقرمزی با شکل و شمایل سابقش اما شخصیتش نزدیک به همان کودکان و نوجوانان اوایل دهه ۷۰ روی پرده حاضر شده است. نکته جالب ماجرا اینجاست که این رشد شخصیت درونی حتی ذرهای هم از محبوبیت او کم نکرد و این روزها همه منتظر هستند تا نتیجه این فروش غیرقابل پیشبینی را مشاهده کنند.جالب اینکه مخاطبان کلاهقرمزی در دهههای گذشته همچنان به او وفادارند.
گلزار ۳: زندگی با ابعاد ستارگی و چهره بودن خیلی هم راحت نیست. رضا گلزار بعد از این موفقیتها شرایط جدیدی را تجربه کرد. به جز انتخاب غلط و حضور در یکی، دو فیلم کاملا ضعیف، آنچه او را از صنعت سینما دور کرد، خودبزرگبینی و البته شایعاتی بود که همیشه پیرامون او وجود داشت اگرچه گلزار همیشه تلاش میکرد از شر این مشکلات خلاص بشود اما منفیبافیها در مورد او آرامآرام تاثیر خود را گذاشت و ستاره بیرقیب و تضمینکننده گیشه به مرور شکستهایی را هم تجربه کرد.
کلاه قرمزی ۴ : بادرخشش کاراکترهای جدید در دو سریال نوروزی مشخص بود که ایرج طهماسب و حمید جبلی سینمایی جدیدی را با ترجیع بند کلاه قرمزی و … خواهند ساخت. این فیلم(کلاه قرمزی و بچه ننه) حالا روی پرده است و در همان هفته اول اکران رکورد شکست. همان طور که رضا عطاران می گوید: کلاه قرمزی تنها سوپراستار سینمای ایران است!
گلزار ۴ : رضا در کنار فعالیتهای تجاری مختلف همواره رکورد دریافت دستمزد را حفظ کرده است که این از قدرت او در مذاکرات سرچشمه میگیرد. در سالهای اخیر او در فیلمهای دموکراسی تو روز روشن (که نقش کوتاهی در آن داشت)۲خواهر وشیش و بش، بخشی از موفقیتهای گذشته را تکرار کرده اما دو کار جدید او، در امتداد شهر و البته مجموعه ساخت ایران موفقیت تجاری مورد نظر را به دست نیاورده است. البته شکست و پیروزی به صورت طبیعی در کارنامه همه چهرههای مشهور سینمای جهان وجود دارد. اما یاد روزهایی به خیر که کارگردانهایی مثل مسعود کیمیایی و غیره به دنبال استفاده از این چهره جذاب سینمای ایران بودند. اتفاقی که در شرایط فعلی تکرار آن تقریبا غیرممکن است.
محمدرضا گلزار: ۲ چشم سبز، یک صورت شیک، یک هیکل ورزشکاری، یک انبار لباس و میل به دیده شدن
ورزشکار بودن محمدرضا در انواع رشتههای ورزشی یکی از داغترین اخبار در مورد او بوده است. اینکه چقدر تناسب اندام و سلامت جسمی برای رضا گلزار اهمیت دارد جای بحث ندارد. درعوض کلاه قرمزی لاغر و ریزاندام شاید تنها ورزشش بازی با توپ پلاستیکی آن هم یک لایه باشد و البته دوچرخهای که برای قبول شدن در کلاس اول آقای مجری برایش خرید…
گلزار را علاوهبر یک هنرمند، یک فعال اقتصادی باسلیقه هم میدانند؛ اینکه چگونه سرمایهدار شود یا روی چه چیزی سرمایهگذاری کند از جمله عواملی است که او را به یکی از پردرآمدترین هنرمندان بدل کرده است. اما کلاهقرمزی آنقدر سادهلوح و بیشیله پیله است که تراول ۵۰ هزارتومانی را با اسکناس ۵۰تومانی نمیتواند تشخیص دهد. هرچند که پیشبینی میشود اگر سماجتی را که در شخصیتش موج میزند در مسائل مالی هم به کار گیرد، دستکمی از گلزار نخواهد داشت.
اعتمادبهنفس محمدرضا گلزار باعث میشود همیشه تمام سعی خود را بکند تا در مرکزتوجه قرار گیرد. خیلیها دلیل حضور پررنگ او درمیان مردم را همین میدانند و میگویند؛ او حاضر است هرکاری انجام دهد تا تمام توجهات را به سوی خود جلب کند، در مقابل کلاهقرمزی فارغ از هرگونه خودنمایی فقط به فکر خواستههای کودکانهاش است که به هر طریقی سعی میکند به آنها برسد و… وای به روزی که دل نازکش شکسته شود.
کسی نیست که بتواند خوشلباس بودن رضا را زیر سؤال ببرد. بعد از ۱۰سال فعالیت در عرصه سینما و ظاهر شدنهای رضا در مراسم مختلف به همه ثابت شده تا چه اندازه نسبت به لباسهایی که میپوشد حساس است و تا بهحال دیده نشده لباسی که به تن دارد مرتب و منظم نباشد. در مقابل این خوشپوشی، ستاره عروسکی ما حقیقتا بدلباس است یا بهتر بگوییم نحوه لباس پوشیدنش هیچ اهمیتی ندارد. لباس بافتنی آبی با راهراه سفید درکنار آن شلوار سبز ورزشی که هیچ سنخیتی با چکمههای قرمزش ندارد بر هیچکس پوشیده نیست.
تابه حال کسی رضا گلزار را با لباس تکراری ندیده است، تنوعی که در انتخاب لباسهایش دارد همیشه موردتوجه بوده و شاید بتوان این ویژگی رضا را یکی از دلایلی دانست که او را تبدیل به ستاره کرده است. اما کلاهقرمزی از ابتدای حضورش در سینما و تلویزیون همیشه یکدست لباس به تن داشته که صددرصد از عواملی است که همیشه احساس میکنیم دوست قدیمی دوران کودکیمان را دیدهایم.
خیلیها اعتقاد دارند داشتن چشمهای رنگی، محمدرضا گلزار را ستاره کرد. شاید این نظریه را اگر به این صورت عنوان کنیم منطقیتر باشد: داشتن چشمهای رنگی به محمدرضا گلزار در ستاره شدن کمک کرد، بنابراین اگر با این استدلال پیش برویم چشمهای کلاهقرمزی که یکی از آنها سبز و دیگری آبی است کمک مضاعفی در ستاره شدن این عروسک کرده است هرچند که داشتن چشمهایی تا به این حد رنگی! نشانی از دنیای کودکانه او دارد.
کلاه قرمزی: یک چشم آبی، یکی سبز، پیراهن آبی، شلوار سبز، چکمه قرمز و روحیه جنجالی
در میان انبوه ویژگیهای اخلاقی کلاهقرمزی، اعم از دروغگویی، ترسو بودن و تنبلی در درس خواندن بارزترین ویژگی او دوستداشتنی بودن است. شما بهراحتی با دیدن او عاشقش میشوید و برای همیشه میتوانید او را دوست داشته باشید. برخلاف کلاهقرمزی، رضا گلزار از جمله افرادی است که ۹۹درصد افراد در برخورد اول با او از نزدیک او را «گوشت تلخ» میپندارند که البته شایان ذکر است که این ویژگی هیچ سنخیتی با مردمی بودن او ندارد و این سؤال را به وجود میآورد که: پس چرا آنقدر معروف و محبوب است؟
کلاهقرمزی هرچه باشد یک عروسک محسوب میشود و برای جان دادن به این عروسک نیاز به یک عروسکگردان و صداپیشه است. دراصل کلاهقرمزی هیچ اختیاری از خودش ندارد و تابع نظر کارگردان، عروسکگردان و… است. درحالیکه گلزار پس از پشتسر گذاشتن چالشهایی که در پایان دهه ۸۰ با آن دست و پنجه نرم کرد به کل رویه خود را تغییر داد؛ بهطوری که امروز خودش تعیینکننده شرایط کاریاش، انتخاب نقشها و حتی نحوه ایفای نقشهایش است.
علاوهبر شخصیت جالبی که کلاه قرمزی دارد یک ویژگی دیگر از که باعث میشود با دیدنش احساس شادی در ما تقویت شود لبخندی است که همیشه بر لبان او نقش بسته. این لبخند دوستداشتنی کلاهقرمزی حتی در مواقعی که ناراحت است هم دیده شده و این تناقض در ظاهرش باز هم موجب خنده تماشاگر میشود. اما درست در نقطه مقابل لبخندهای کلاهقرمزی، اخمها و صورت جدی محمدرضا گلزار قرار گرفته است. شاید کمتر لحظهای را از رضا به یاد بیاوریم که اخم به صورت نداشته باشد. به هرحال نکته مهم این است که هرکدام از این کاراکترها به نوعی محبوبیت خود را حفظ میکنند. کلاهقرمزی با لبخند همیشگی و محمدرضا گلزار با صورت جدی و ابروان همیشه گرهخورده.
در زیر گزارشی داریم از درد و دل های پرویز پرستویی بازیگری که از دل فقر محله های جنوب شهر است …
روزی که از روستا آمدیم
من پرویز پرستویی هستم؛ متولد ۱۳۳۴. ۳سال بعد از تولدم بود که خانوادهمان، از روستا به تهران آمدند. وقتی به تهران آمدیم به دروازه غار رفتیم؛ جنوب شهر. تا سال ۴۸ آنجا بودیم؛ خانه قمرخانم، از این خانههای کندویی و کارگری. مستأجر بودیم. وضعیتمان خوب نبود. سختی میکشیدیم. مادرمان، بیشتر از همه سختی میکشید. پدرم دست فروش بود. از همین بلوریهای اینجا، جنسهای بلوری میگرفت و میرفت کرج. با درشکه میبرد آنجا. آنجا هم کارتن را روی سرش میگذاشت و بلور میفروخت. هر روز این کار را میکرد تا اینکه یک روز مادرم، به پدرم گفت: «نمیخواهد بروی سرکار.» بعد از مدتی، فهمیدیم که مادر، پولدار شده است. قرار بود برویم خانه بخریم. اما با کدام پول؟ مادر پسانداز کرده بود، ۱۱هزار تومان. از همان پولهای خرجی که پدرم میداد. هیچ کداممان خبردار نشدیم. آمدیم ته یکی از کوچههای خیابان عباسی و خزانه بخارایی، نرسیده به ترمینال، خانهای گرفتیم ۲ طبقه که ۵ اتاق داشت. هیچکس از این کار مادر خبردار نشده بود، همه پولها را بدون اینکه کسی خبردار شود، در متکا قایم میکرد. اینجوری بود که ما خانهدار شدیم.
میلگردهایی که پوستم را کندند
خانهدار شدن، خیلی حس خوبی برایمان داشت. ما تا قبل از آن، همه زندگیمان در یک اتاق ۴×۳ میگذشت؛ سونا و جکوزی و استخرمان همهاش در همان اتاق دوازده متری بود. ۵ نفر توی یک اتاق زندگی میکردیم. اطراف خانهمان، که الان مخابرات شده و پل هوایی ماشینرو هم زدهاند، جایی که ضلع غربی ترمینال جنوب حساب میشود، گود و محله ناامنی بود. آنجا یک کارخانه روغننباتی هم داشت که حلبیهای زائدش را، میریختند توی گود. آشغالهای جاهای دیگر را هم میآوردند و خالی میکردند آنجا. یک آبسیاهی هم داشت آن اطراف که آبها و فاضلابها توی آن جمع میشد. میرفتیم شنا میکردیم توی آن. سیاه و کثیف میشدیم و خانه که بر میگشتیم، کلی کتک میخوردیم. دقیقا یادم میآید که مخابرات ترمینال را که میخواستند بسازند، ما کارگرش بودیم، آرماتوربندی میکردیم. میلگردها را که میگذاشتم روی شانهام، پوستم را میکند از بس که داغ بود…
تاولهای سر صحنه
روزها کار میکردم و بعدازظهر میرفتم تئاتر تمرین میکردم. دستهایم تاول میزد و روی صحنه تمرین تئاتر میترکاندم. البته این را هم بگویم که جدا از فقری که درگیرش بودیم، پدر و مادرم هم عادت نداشتند ما را بیکار ببینند. هر جوری که بود، ما را مشغول به کار میکردند. مثلا دبستان که بودیم، مادرم یک قابلمه باقلا میپخت و آماده میکرد. از مدرسه که بر میگشتیم یک جعبه میوه میگذاشتیم و قابلمه را رویش قرار داده و دو تا نعلبکی و نمکدان هم میگذاشتیم و مردم، از ما میخریدند یا از این شیشه نوشابههای کوچولو میگرفتیم و نوشابهها و دوغهای بزرگ را توی آن خالی میکردیم و میفروختیم. یعنی مدام کار میکردیم.
سوپراستاری از محلههای ناامن
آنموقع مثل الان نبود که تا بچه زبان باز کند، کلی امکانات باشد و کلاس و آموزشهای مختلف برایش مهیا باشد. میرزا مسلمی داشتیم که در مکتبخانه ما را با فلک کردن آموزش میداد. اصلا آن موقع بچهها را جوری بزرگ میکردند که بتوانند روی پایشان بایستند، آبدیده شوند، با سختیها کنار بیایند. محلههای ما ناامن بود. بچهها که بیرون میرفتند، معلوم نبود که سالم برگردند یا سیگاری، حشیشی و… شوند. بزرگ کردن این بچهها هزار تا بدبختی داشت، مثل الان که نبود.
فقر، دلیل نرسیدن نیست
وقتی با جوانها در جاهایی که آموزش میدهم، صحبت میکنم، به آنها میگویم نداشتیم، نرسیدیم و نشدیم و اینها وجود ندارد. من همین الان اگر بخواهم عکسی با همپالگیهای خودم بگیرم که با چه کسانی حشر و نشر داشتم و نوع زندگی و سیستم زندگیام چطور بود، شاخ در میآورید. فقر فرهنگی، مالی و… وجود داشته، قابل پنهان کردن هم نیست، اما این وسط، هستند عدهای که تنبلی میکنند. بعضیها شاید موقعیت عدهای را ببینند و بگویند ما که نداشتیم، اگر داشتیم ما هم میرسیدیم، من میگویم که اگر نداشتی و به این فکر کردی که میتوانی با این نداشتنها، برسی، آن وقت است که بردهای. همیشه، آنها که بیشتر رنج بردهاند، موفقتر بودهاند. من بهترین بازیگر، در کاخ جوانان انتخاب شدم، اما ۱۴ سال دور از چشم خانوادهام قاچاقی تئاتر کار میکردم. آن موقع در بلورسازی صادق کچل، پرسکار بودم و کمکپرس. ما با این وضعیت بزرگ شدیم.
از شیطنتها و رازهای دیگر کودکیام
مردمآزار نبودم، بیشتر شوخ و بذلهگو بودم. جوری شده بود که معاون مدرسهمان آقای خرازی با من قرار گذاشته بود که صبحها، یک ربع دیرتر از وقتی که زنگ مدرسه میخورد، به مدرسه بیایم تا مدرسه و بچهها را به هم نریزم. زنگ تفریح هم، باید زودتر از همه، میرفتم بیرون از مدرسه! تنها دانشآموزی بودم که میتوانستم بیرون بروم. البته آقای خرازی از طبقه دوم، مرا کنترل میکرد. تا چشمش به من میافتاد که توی کوچههای اطراف مدرسهام، داد میزد «بزمچه! آنجا هم داری این جوری میکنی؟» بچهها این اخلاقم را دوست داشتند. دور و برم همیشه شلوغ بود. توی یک میز، من بودم و رحمان باقریان (در لیلی با من است، همان شخصیت آذری را بازى مىکند) و بنی اسدی. بچهشرهای کلاس حساب میشدیم. اگر تلفن مدرسه زنگ میزد و با معلممان کار داشت، مرا هم با خودش میبرد تا کلاس را به هم نریزم. اصلا همین که من وارد کلاس میشدم، کلاس از خنده میرفت هوا. باور کنید کاری هم نمیکردم! اصلا همین دیر و زود آمدن و رفتنم، خودش سوژه خنده بچهها شده بود.
بازیگری از جنس درد
انگیزه من از بازیگری، فقط درد است. انگیزه خیلیها دیده شدن است، اما مرا درد به بازیگری کشانده. محیطی که در آن زندگی کردهام، در آن بزرگ شدهام، پر از درد بوده، پر از فقر بوده؛ زیر خط فقر همیشه بغض فروخوردهای داشتهام. به فکر رها ساختن این بغض بودهام. ما حتی در آن محیط، حق تماشا کردن تلویزیون هم نداشتیم، میرفتیم پشت شیشههای قهوهخانه و تلویزیون نگاه میکردیم. این جوشش، در من وجود داشت. احساس میکردم این جوشش را باید بیرون بریزم.
با عینک زندگی نمیکنم
با عینک زندگی نمیکنم. روزها که بیرون میآیم، بدون عینکم. ترسی از راحت زندگی کردن و شناخته شدن توسط دیگران ندارم. بالاخره همه ما را یک خالق آفریده و شرح وظایفی داریم. همه ما در یک چیز مشترکیم؛ در مغز، در این ۵ سیری که توی کلمه همهمان کار گذاشته شده. حالا یکسری از آن استفاده میکنند، بعضیها هم آکبند نگهش میدارند که آن دنیا آبش کنند. معتقدم آدمی که در این جامعه زندگی میکند، حق ندارد فکر نکند و مغز و داشتههایش را به کار نگیرد. هم باید تاثیر بگیرد و هم تاثیر بگذارد. همین فکرهاست که باعث میشود هیچ وقت به خودم مغرور نشوم و گذشتهام را از یادم نبرم.
منبع:سیمافان
فیلم موهن «زندگی محمد [ص] رسول اسلام» که علیه پیامبر اعظم(ص) در آمریکا ساخته شده دارای توهین هایی به آن حضرت است که زبان از بیان آنها حیا می کند.
به گزارش سیمافان ، قبطیان مصری مهاجر در آمریکا با همکاری تیری جونز کشیش دیوانه آمریکایی اقدام به ساخت فیلمی در توهین به پیامبر اعظم(ص) کرده اند.
اسدزاده در اين مورد به كافه سينما گفت: ما دو پك براي عرضه فيلم گشت ارشاد در نظر گرفتيم. پك اول با توجه به بخش هاي زيادي كه همراه دارد با قيمت 3000 تومان و پك دوم كه فقط خود فيلم است با قيمت 2500 تومان عرضه مي شود. اكثر نمايندگي هاي شهرستان ها پك دوم كه قيمت كمتر داشت را از ما گرفتند. برخي نمايندگي ها هم اصلا هيچكدام را نخريدند. ما مشكلي براي ارايه پك اول در شهرستان ها نداريم .دوستاني كه فيلم گشت ارشاد را همراه با بخش هاي جانبي اش مي خواهند بايد به نمايندگي هاي فروش در شهرهايشان اطلاع بدهند. ما حتي اگر يك يا دو نسخه هم بخواهند برايشان مي فرستيم.
بخش موارد ويژه نسخه پخش شده در شهرستان هابخش موارد ويژه نسخه پخش شده در تهران
به گزارش خبرنگار مهر، عناوین فیلمهای سینمایی راه یافته به بخش مسابقه جشنواره عبارتند از: "بزرگ مرد کوچک" ساخته صادق صادقی دقیقی به تهیهکنندگی حبیب الهیاری، "روزهای زندگی" ساخته پرویز شیخطادی به تهیهکنندگی سعید سعدی، "سی و سه روز" ساخته جمال شورجه به تهیهکنندگی مهدی همایونفر، "راه نجات" ساخته راما قویدل به تهیهکنندگی سعید سعدی، "فیلادلفی" ساخته سید مجتبی اسدیپور و اسماعیل رحیمزاده، "پاریس تا پاریس" ساخته محمدحسین لطیفی به تهیهکنندگی منصور سهرابپور، "خاک و آتش" ساخته مهدی صباغزاده به تهیهکنندگی محمد قهرمانی- محصول سیمافیلم.
"گلوگاه شیطان" ساخته حمید بهمنی به تهیهکنندگی سعید شرفی کیا، "شور شیرین" ساخته جواد اردکانی به تهیهکنندگی ابراهیم اصغری، "گلچهره" به کارگردانی و تهیهکنندگی وحید موسائیان، "ملکه" ساخته محمدعلی باشه آهنگر به تهیهکنندگی مرحوم سید ابوالقاسم حسینی و "بوسیدن روی ماه" ساخته همایون اسعدیان به تهیه کنندگی منوچهر محمدی از دیگر آثار این بخش هستند.
این هیات همچنین، دو فیلم "قلادههای طلا"به کارگردانی ابوالقاسم طالبی و تهیهکنندگی محمد خزاعی و انیمیشن سینمایی"عطر ولایت" به کارگردانی و تهیه کنندگی مسعود صمدی را برای بخش خارج ار مسابقه جشنواره انتخاب کرد.
منبع:مهر
در چهار سال اخیر، 12 فیلم سینمای ایران توانستند در تهران از مرز یک میلیارد تومان عبور کنند. این فیلمها در دستهبندی فیلمهای پر فروش 10 سال اخیر سینمای ایران نیز جا میگیرند.
سال 88 دو فیلم «اخراجیها 2» و «درباره الی» هر کدام توانستند به مرز یک میلیارد تومان فروش در تهران برسند. البته این یک میلیاردی شدن برای «اخراجیهای 2» در 9 روز اتفاق افتاد و «درباره الی» نیز در مدت 45 روز به فروش یک میلیاردی در تهران رسید.
«ملک سلیمان» که سال 89 روی پرده سینماها رفت توانست بعد از گذشت 42 روز به جمع میلیاردیها بپیوندد. چهار فیلم «اخراجیها 3»، «جدایی نادر از سیمین»، «سعادت آباد» و «شیش و بش» نیز از میلیاردیهای سال 90 در تهران هستند.
جدول زیر نشان میدهد فیلمهای پرفروش سینمای ایران در چهار سال اخیر در چه مدت زمانی توانستند وارد باشگاه میلیاردیها شوند. در این جدول «اخراجیهای 2» با 9 روز نمایش و در کوتاهترین زمان از مرز یک میلیارد تومان گذشت. رتبه دوم این جدول به «کلاه قرمزی و بچه ننه» با 13 روز نمایش اختصاص دارد.
«سعادتآباد» مازیار میری نیز با 60 روز نمایش، بیشترین زمان را برای میلیاردی شدن گذرانده است.
بهزاد فراهانی؛ بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در گفتوگو با هنرآنلاین درباره وضعیت حاکم بر سینما و توجه صرف به حضور بازیگران جوان در فیلمهای سینمایی گفت: گرایش حاکم بر سینما بوی دلالی، سوداگری و کم فرهنگی میدهد و در این چنین فضایی فیلمهایی ساخته میشود که با تکیه بر هر المان و نشانه بتوانند فقط فروش داشته باشند.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران قم، به همت واحد آموزش و پژوهش حوزه هنری استان قم کارگاه فیلمنامه نویسی پیشرفته با حضور فریدون جیرانی، نویسنده و کارگردان سینما در حال برگزاری است. تاکنون دو جلسه از این کارگاه با حضور علاقمندان و هنرمندان عرصه فیلمنامه نویسی برگزار شده است. حوزه هنری استان قم پیش از برگزاری این دوره، دورههای مقدماتی و متوسطه و کارگاه فیلمنامه نویسی را برگزار کرده بود و هنرجویان دوره پیشرفته فیلمنامه نویسی منتخبی از هنرجویان دورههای پیش و هنرمندان برتر استان قم هستند که با برگزاری مصاحبه شایستگی آنها برای حضور در این کارگاه احراز شده است./س
نکته های مهم دربارهی فیلمنامهنویسی سینمای داستانی برای فیلمنامهنویسان تازه کار
1-از جامعهی پیرامون خود فاصله نگیرید
http://www.picturenose.com/wp-content/up...g_fink.jpg
در فیلم«بارتون فینک»(برادران کوئن)،فینک که یک نمایشنامهنویس موفق برادوی است،فرصتی پیدا میکند تا در هالیوود فیلمنامه بنویسد.او به تهیهکنندهیی معرفی میشود و تهیهکننده از او میخواهد که فیلمنامهیی دربارهی یک قهرمان کشتی بنویسد.فینک به یک مسافرخانهی درجه دو میرود و در آنجا به دور از اجتماع و به تنهایی،روزهای متمادی خود را محبوس میکند تا این فیلمنامه را بنویسد اما هرچه تلاش میکند،نمیتواند کاری مطابق سفارش تهیهکننده بنویسد و در نهایت و پس از مدتها حاصل کارش-که تهیهکننده را به شدت از کوره به در میبرد-فیلمنامهیی است دربارهی کشتی گرفتن همین قهرمان کشتی با روح خود!
بقیه را در انجمن مطالعه کنید !
صفحه اصلی / مقالات / نکته هایی برای فیلمنامه نویسان تازه کار
ثبت نام کنید و فعالیت خود را در انجمن اغاز کنید !